Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات آسمون‌ریسمون به مدیریت حامد صالحی مدتی کوتاه است که پا به عرصه نشر گذاشته. این انتشارات با انتشارِ چهار کتاب: «تنِ سبزِ سلیمان»، «فاتحه‌ای برای پاپ»، «تکه‌های مرتعش جاندار از ایران» و «پرونیرا» به دبیریِ آرش آذرپناه فعالیت خود را آغاز کرد. در برنامۀ این انتشارات سه عنوان در دست انتشار هم به چشم می‌خورد که به زودی به پیشخان می‌آید؛ کتاب‌های «نگاهِ مادر» و «شهرِ خون رنگ» هر دو ترجمۀ رامین مستقیم و کتاب «شهرِ یک داستان؛ بررسی یک سده داستان شهری در ایران».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینجا اما به سراغ کتابِ «فاتحه‌ای برای پاپ» نوشتۀ خانم فریبا حاج‌دایی رفته‌ایم. فریبا حاج‌دایی دانش‌آموختۀ ادبیات‌انگلیسی است و کار خود را به‌عنوان نویسنده با کتابِ: «با شیرینی وارد می‌شویم» آغاز کرد و با «تُرنج قالی» ادامه داد. از حاج‌دایی نقدِ فیلم‌، رمان و داستان نیز در مجله‌ها و هفته‌نامه و روزنامه‌های معتبر منتشر شده است. او سالیانی نیز گردانندۀ تارنمای «دیباچه» بوده است. گفت‌وگو با حاج دایی در پیرامون کتاب «فاتحه‌ای برای پاپ» را در ادامه خواهید خواند:

در کتاب اخیرتان «فاتحه‏‌ای برای پاپ» مخاطب با داستان‌هایی اجتماعی مواجه است. اَمری که این روزها چندان در ادبیات به‌اصطلاح آپارتمانی و خنثی شاهدش نیستیم این تعهد به‌عنوانِ یک نویسنده از کجا سَرچشمه می‌گیرد؟

بسیاری از مردم کلمه «متعهد» را با سیاست تداعی و مربوط می‏‌کنند و نویسنده‌‏ای را متعهد می‌‏دانند که برچسبِ عقیده‏‌ای به پیشانی‏‌اش خورده باشد. من اما به دو چیز متعهدم؛ خودم و ادبیات. و همیشه به‬ این‬ نکته توجه دارم که عقیده، فقط عقیده است. برای همین امکان تغییرش هم هست. به همین دلیل هیچگاه چیزی به نام عقیده را در بازده هنری خود دخالت نمی‏‌دهم. ولی چون به خود و وجدان خود پایبندم آزادیِ تخیل و رؤیا را، که به‌طورِ‬ قطع از طرف محیط و شرایط محیطی بر من وارد شده، نگه می‌‏دارم.

بسیاری از مردم کلمه «متعهد» را با سیاست تداعی و مربوط می‏‌کنند و نویسنده‌‏ای را متعهد می‌‏دانند که برچسبِ عقیده‏‌ای به پیشانی‏‌اش خورده باشد. من اما به دو چیز متعهدم؛ خودم و ادبیات من شیفته برابری هستم اما برابری در نظرم به معنای یک‌شکل و یک‌سان شدن نیست. خدا را شکر که مردان با زنان، و مردان با مردان دیگر و زنان با زنان دیگر تفاوت دارند. در واقع جامعه اتحادی است از تضادهای مکمل که حاصلش فرهنگ و آفرینشی نو است. من کتاب زیاد خوانده و می‏‌خوانم. اصلاً عمرم در میان کتاب‌ها گذشته. آدم حساسی هم هستم و شاخک‏‌های محیطی‌‏ام هم به شدت کار می‌‏کند و پاسخگوی محیطم هستم. البته بگویم عنوان نویسنده حرفه‌‏ای به من نمی‌‏برازد. چون ساعت کار یا ساعت نوشتن ندارم. اما همیشه می‌نویسم؛ در ذهنم و در هرجا، خواه آشپزخانه باشد و خواه به هنگام رانندگی. با هر اتفاقی و در هر صبحِ نویی قطعاً تازه می‌‏شوم و عکس‏‌العملی دیگرگونه نسبت به خود و محیطم خواهم داشت.

به نظر می‌آید آدم‌‏های داستان‏‌های این مجموعه تنها هستند. از مردِ گریسیِ «بنویس بیرونم کردند» گرفته تا شیرینِ «خانه‌‏ای برای شیرین» و یا فریبایِ «یک دکتر رفتن ساده». دلیل این اَمر به انتخاب داستان برای این مجموعه برمی‏‌گردد یا به نوع نگاه شما به جامعه و پیرامون‏تان بستگی دارد؟

حتم داشته باشید ربطی به انتخاب داستان برای مجموعه ندارد. چون من به وحدت موضوعی در یک مجموعه داستان معتقد نیستم. نامش با خودش است؛ مجموعه داستان. و به نظرم این به معنای استقلال هر تک داستان است. البته داریم مجموعه داستان‌‏هایی که قرار است به‌نوعی شبیه به نوول یا نوولا عمل کنند که آن مبحث‏ش جداست. اما تنهایی آدم‌‏ها. در داستانِ بنویس بیرونم کردند زندگی مردی را می‏‌خوانیم که دیگر میان‌سال هم نیست و دارد آرام‌آرام پا به دوران کهن‌سالی خود می‏‌گذارد.

داستان چگونه تعریف می‌‏شود؟ از زبان نویسنده‌‏ای که مرد به او مراجعه کرده و خواسته به گوش دیگران برساند چه به او گذشته است. داستان دوصدایی است. صدای مرد و صدای نویسنده مستأصل که نمی‌‏داند توانسته صدا را منتقل کند یا نه! او نمی‌‏داند چقدر از ذهنیت خود را به داستان وارد کرده و اصلاً مطمئن نیست که به‌قولِ مولوی چقدر از ظن خود یار مرد شده و چقدر تنهایی و بی‏‌کسی مرد را در تهرانی که نه برای دختران امن بوده و هست و نه پسران توانسته بیان کند. این داستان متأثرم می‏‌کند. چون قصۀ همه ما آدم‏‌هایی است که بدانیم و ندانیم لِه می‏‌کنیم و لِه می‏‌شویم.

من شیفته برابری هستم اما برابری در نظرم به معنای یک‌شکل و یک‌سان شدن نیست. خدا را شکر که مردان با زنان، و مردان با مردان دیگر و زنان با زنان دیگر تفاوت دارند. در واقع جامعه اتحادی است از تضادهای مکمل که حاصلش فرهنگ و آفرینشی نو است خانه‌‏ای برای شیرین شرح ماجرای دختری است که از سوی خانواده و به‌خصوص پدرِ به‌زَعمِ دختر بی‏‬ عرضه‏‌اش، هیچ پناهگاهی برای خودش متصور نیست. پس می‌‏رود داستان زندگی خودش را خود رقم بزند و در این جامعهُ سوداگر، خود سوداگر بزرگی از کار درمی‏‌آید. یک دکتر رفتن ساده داستانی چند مضمونی است. که یکی از مضمون‏‌هایش رفتار خودسرانه و پولکی منشی‏‌های مطب دکترها قبلاً در داستانِ دختر از ایران از داستان‏‌های مجموعه «با شیرینی وارد می‏‌شویم» تکرار شده. ولی قضایا فقط به‬ این‌‬ ختم نمی‌‏شود و بهتر است خواننده خودِ داستان را بخواند. فقط به اشاره بگویم که با نام خودم، در داستان حضور دارم و چه‏‌ها که به خود نسبت نداده‏‌ام! مثلِ خودزنی مادری که گاهی آن‌قدر از دست فرزندش کلافه می‌‏شود که خود را، زدن که چه عرض کنم، می‏‌کوبد.

شما خیلی حرفه‌‏ای و خونسرد توانسته‌‏اید در داستان‌هایی که گاه بسیار کوتاه هم هستند موقعیت‏‌هایی خاص خلق کنید. و شخصیت‏‌های داستان را در آن موقعیت قرار دهید و منتظر واکنش آن‌ها باشید. بدون آنکه در کنش‌‏ها و واکنش‌‏های آن‌ها رَدپایِ شما به‌عنوانِ نویسنده مشهود باشد و بدون اینکه قضاوت کنید مخاطب را به دیدن دعوت کنید. به‌عنوانِ نمونه می‌توان به دو داستانِ «قاتل زنجیره‌‏ای مورچه‏‌ها» و «نان سنگک» اشاره کرد. چگونه توانستید به‌این‌مهم دست پیدا کنید؟

آدم‌ها با دو نوع نگاه دنیا را نظاره می‏‌کنند: نگاه قضاوت‏گر و نگاه مشاهده‏‌گر. گمان می‏‌کنم من از آدم‌‏های نوع دوم هستم و همیشه در حال مشاهده هستم؛ بی‌هیچ قضاوتی. و طبیعی است که این خصوصیت در داستان‌‏هایم هم منعکس شود. قضاوت را اغلبِ مردم حق اولیه خود می‌‏دانند و فکر می‏‌کنند در این راه و روش و ساختارِ «رقابتی» ِ زندگی امروز، زندگی کردن بدون قضاوت ممکن نیست. حال آنکه حقیقت وجودیِ انسان از فرهنگ و عقیده و باورها و نفوذ سخت آن‌ها بر روی یکایک افراد جداست، و اصلاً چیز دیگری است.

«بیجه» را احتمالاً به خاطر دارید؛ متهم اصلی جنایات پاکدشت در ماجرای قتل کودکان در اطراف تهران را می‏‌گویم. بیجه قبل از اعدام و به هنگام خروج از خودروی پلیس در محل اجرای حکم، از سوی کودکی که برادر یکی از مقتولان بود با چاقو زخمی می‌‏شود. شنیدید؟ یک کودک او را زخمی کرد. اینکه بیجه چه کرد و چرا بیجه شد یک مسئله است و اینکه ما چه کرده‌‏ایم که کودکی، ولو به انتقام، چاقو به دست بگیرد مسئله‌‏ای دیگر؛ که اهمیت آن به‌هیچ‌عنوان از اولی کمتر نیست. عکس‌‏ها و فیلم‏‌هایی را که از اعدام در ملأعام هست یک بار دیگر نگاه کنید و ببینید چه تعداد کودک، سوار بر دوشِ پدران‏شان تماشاگر صحنه اعدام هستند و لطفاً فقط برای یک لحظه هم شده با این کودکان به خانه برگردید و سعی کنید بفهمید بعد از ماجرا چه ممکن است در ذهن کودک بگذرد.

و داستان «نان سنگک» برمی‏‌گردد به مقوله منحوس تجاوز. اگر قضاوت‏گر بودم بیشتر از هر کس دیگری متجاوز را لعنت می‏‌کردم ولی خواستم ببینم و ببینید احتمالاتی را که در ذهن او گذشته چه بوده و چه چیز او را به اینجا کشانده تا دست به‌این‌عمل شنیع بزند. ناگفته نگذارم که تخته‌پرش این داستان در ذهن من مربوط به خبرِ روزنامه‌ای بود که اتفاقی خواندم و چند سال قبل در یکی از شهرستان‏‌ها رخ داده بود. شاگرد یک نانوایی به خوابگاه دختران دانشگاه آزاد رفت تا به یکی از دختران تجاوز به عنف کند.

بعضی از داستان‌‏ها حالت روایی و سرگذشتی دارند. آیا از روایت بیرونی استفاده کرده‌‏اید؟

هم بلی و هم خیر. «بلی» چون ماده خام بیشتر داستان‏‌های یک نویسنده از اطرافش گرفته می‌‏شود و می‏‌تواند شرح زندگی فردی از افراد دوروبَرش باشد و «نه» چون به‌طور تمام‌وکمال از یک یا چند فرد خاص گرفته نمی‏‌شود و هر آدم داستانی می‏‌تواند مجموع جامع مشخصات تمامی آدم‏‌های مرده و زنده اطراف نویسنده را داشته باشد و به عبارتی از هریک کمی تا قسمتی را وام گرفته باشد. و البته به یاد داشته باشیم که همه این‌ها از ذهن نویسنده گذر کرده و خود رنگ و بوی دیگری را هم گرفته است. راستش من فکر می‌کنم هر اثری که انسان می‏‌آفریند نوعی مائده زمینی با چاشنی علم غیب است، و کتاب رویایی است که نویسنده، خواننده را در آن شرکت می‌‏دهد.

در داستان‏‌های شما مخاطب هم با داستان‏‌های خوبی از لحاظ ساختاری و ادبی طرف است و هم داستان‌‏ها از لحاظ محتوای اجتماعی و انتقادی قابل توجهند. چگونه به‌این‌تعادل در داستان رسیدید؟

اینکه چطور به‌قولِ شما به‌این‌تعادل رسیدم تا آنجا که می‏‌دانم دانسته و از سر آگاهی در لحظه نیست و لابد به ناخودآگاه من و زمان درازی برمی‌گردد که گذاشته‌‏ام تا به خودِ امر نوشتن برسم. زمانی اصلاً به نوشتن فکر نمی‏‌کردم ولی تا دل‌تان بخواهد می‏‌خواندم. یک روز دیدم در آنچه می‏‌خوانم همیشه چیزی کم است و بعد به اینجا رسیدم چطور است کمبودها را خودم برای خودم توی آن متن‌‏ها اضافه کنم و بعد یواش‌یواش دیدم چیزهایی می‌‏نویسم کاملاً مستقل از متن اولیه و آهسته‌‬ آهسته داستان‏‌های خودم با پردازش و ویرایش‏ خودم سَر بَرآوردند و من و داستان‏‌هایم شدیم این‌که الان هستیم.

شما در همین مجموعه از «مهندس سبیلو و زنش» گرفته که به مهاجرت می‌پردازد‬ تا «بنویس بیرونم کردند» که به‌نوعی به کودکان کار اختصاص‬ دارد‬ و باقی داستان‌‏ها در هر کدام به «مسئله» ‏ای پرداخته‏‌اید. آیا در باقی کارهاتان هم همین نگاه را دنبال کرده‌‏اید؟

منظورتان این است که از واقعیت بیرون از خودم الهام می‏‌گیرم؟ طبیعی است. کودکِ کار محروم است. کودکی، فرصت یادگیری، و حتی کرامت انسانی از او دریغ می‏‌شود و تضمینی برای رشد جسمی و روانی‏ش هم نیست. این یک واقعیت بیرونی است. واقعیت بیرونی دیگر این است که مردم معمولاً به دلیل فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبودِ امنیت مهاجرت می‌کنند و گاهی هم برای امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی‌های سیاسی بهتر.

آدم‌ها با دو نوع نگاه دنیا را نظاره می‏‌کنند: نگاه قضاوت‏گر و نگاه مشاهده‏‌گر. گمان می‏‌کنم من از آدم‌‏های نوع دوم هستم و همیشه در حال مشاهده هستم؛ بی‌هیچ قضاوتی در جهان داستان اگر نویسنده‌‏ای موفق عمل کند واقعیت بیرونی تبدیل به واقعیت داستانی می‏‌شود. جدای از تکنیک‏‌ها و راهکارهایی که هر نویسنده‌‏ای به‌کار می‌‏گیرد تا به‌این‌مهم برسد، فرق اصلی این دو واقعیت برای من در این است که اغلب واقعیت بیرونی را بی‌چون‌وچرا می‌‏پذیریم و طبیعی می‏‌پنداریم و به خود می‌گوئیم چنین است رسم سرای درشت. ولی واقعیت داستانی اگر خوب پرورانده شود می‏‌تواند در ذهن خواننده‏‌اش مبدل به عنصری مزاحم و قلقلک ‏دهنده شود تا او وضع موجود را زیر سوال ببرد و از خود بپرسد یعنی نمی‌‏شد اوضاع جور دیگری باشد! داستان خوب داستانی است که پاسخ نمی‌‏دهد و سوال مطرح می‏‌کند و این جنم داستانی است که سعی در نوشتن‏ش دارم.

برنامه خاصی برای نوشتن دارید؟

به نشستن و نوشتن هر روزی و زورکی اعتقادی ندارم. یا لااقل من آن آدم صبوری نیستم که از روی ساعت و تقویم آرام و صبور کارش را پیش می‌‏برد. اساسِ کار من بر تب نوشتن است که وقتی می‏‌گیرد تا به انجامی نرسد و کار خلاقانه‏‌اش قوام نگیرد دست از سر صاحب اثر برنمی‌‏دارد.

کار دیگری در دست انتشار دارید؟

بگذارید کار که آمد خودش جار بزند: «آی آمدم.»

کد خبر 5106600 محمد آسیابانی

منبع: مهر

کلیدواژه: تازه های نشر ادبیات داستانی مجموعه داستان قاسم سلیمانی معرفی کتاب پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ترجمه نقد کتاب ادبیات جهان انتشارات سروش سازمان سمت رایزنی فرهنگی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انتشارات علمی و فرهنگی انتشارات سوره مهر شورای نظارت بر اسباب بازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واقعیت بیرونی برای پاپ حاج دایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۸۳۷۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارهای عمرانی در بشاریات در دولت سیزدهم رشد سه برابری داشته است

به گزارش خبرنگار مهر، حجت اله مددخانی ظهر پنجشنبه در همایش شوراهای اسلامی شهر خاکعلی و بخش بشاریات که در محل آستانه متبرکه امام زاده زکریا (ع) در روستای باقرآباد کرد از توابع بخش بشاریات برگزار شد، با اشاره به ظرفیت‌های خوب بخش بشاریات، تصریح کرد: بازدید از اکثر روستاهای بخش بشاریات صورت گرفته است و برای حل مشکلات این بخش، بودجه عمرانی آن ۲/۵ برابر افزایش پیدا کرده است.

وی افزود: در حوزه‌های مختلف عمرانی اقدامات مختلفی از جمله اجرای طرح هادی، جدول‌گذاری، اصلاح شبکه آبرسانی شرب و کشاورزی، روکش و آسفالت راه‌های روستایی اجرایی شده است که نسبت به دولت گذشته شاهد رشد سه برابری هستیم.

فرماندار شهرستان آبیک اظهار کرد: امروز حوزه مطالبات در روستاها تغییر کرده است و نیازمند تعریف طرح‌های جدید و تغییر کاربری برخی فضاهای فیزیکی هستیم، در واقع نباید هیچ تخریبی در روستاها صورت بگیرد و فضاهای فیزیکی اهدایی به دولت باید تعیین تکلیف شده و با کابری های به روز در اختیار عامه مردم قرار گیرد.

وی خاطرنشان کرد: طبیعی است در هر روستا ممکن است طوایف مختلف با دیدگاه‌ها و سلایق مختلف در حال زندگی باشند ولی دهیار و شورای روستا باید برای همه طوایف به صورت عادلانه کار انجام دهند و در اجرای طرح‌های عمرانی اولویت را به اجرا و ساماندهی اموری اختصاص دهند که اکثریت اهالی از آن بهره مند شوند.

مددخانی در ادامه با اشاره به ساخت و ساز غیرمجاز، اظهار کرد: در ابتدای ساخت و سازها باید قوانین به فرد صاحب ملک توضیح داده و درصورت عدم تمکین، به مقامات ذیربط گزارش تخلف ارسال شود تا شاهد ساخت و ساز غیر مجاز و تبعات قانونی و اجتماعی بعد از آن نباشیم.

گفتنی است در حاشیه این مراسم از تمامی پیشکسوتان شورای اسلامی شهر خاکعلی در ادوار مختلف و شورای های اسلامی کنونی شهر خاکعلی تجلیل بعمل آمد.

کد خبر 6095081

دیگر خبرها

  • نصف کم‌بارشی‌های کشور با بارش های امسال جبران شد
  • دشمن در جنگ اقتصادی با مقاومت مردم نتوانسته کاری از پیش ببرد
  • کارهای عمرانی در بشاریات رشد سه برابری داشته است
  • کارهای عمرانی در بشاریات در دولت سیزدهم رشد سه برابری داشته است
  • یک شبکه می‌خواهد لیگ برتر را به آمریکا ببرد!
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی در گذشت
  • استقلال 2 برابر پرسپولیس شانس صدرنشینی در پایان هفته دارد
  • مسوولان در نشر و چاپ کتاب نویسندگان را حمایت کنند
  • گول خوردیم؛ این تصویر ترانه علیدوستی فیک از آب درآمد